کی گفته؟! ها؟!

* چرا باید واسه ما شهرداری تصمیم بگیره که کی آشغال هامون رو بریزیم جلوی در؟!به شهرداری چه؟ اصلاچرا تواین وانفسای گرانی علی الخصوص گوشت؛باید چندده کیلو گوشت فرد اعلای انسانی(وجود مبارک را عرض میکنم)را ازجای گرم و نرم بلند کنیم و یک عالمه پله رو بیایم پایین و در مسیرمتلک های مدیر ساختمان را بابت پرداخت نکردن حق شارژبشنویم و سپس برای صاحبخونه برای علت عقب افتادن دوباره اجاره خونه یک بهانه جدید بتراشیم؟ چرا؟!که چی؟! واسه یک کیسه زباله؟ و باز دوباره اون همه پله رو بریم بالا! آسانسور هم که قربونش برم همیشه خرابه! می دونید چه قدر کالری الکی دارید در مسیر راه پله می سوزونید؟! عزیزِمن ؛آخه خدا پنجره رو واسه چی آفریده؟! اول پنجره رو باز میکنی بعد یک ضربه جانانه که زیرکیسه زباله بزنی خودش صاف میره همون جایی که باید بره! تازه امکانش هست که به تیم ملی یا حتی برنامه نود هم دعوت بشی! آره ! به همین سادگی !

 * توی اتوبوس به این شلوغی؛که همه در حال له شدن زیر دست و پا و ترکیدن در اثر فشار هستند؛ اگر یک جای خالی پیدا کردی باید مثل قرقی بپری روش! تا یک کم از فشار فوشور در امان بمونی. کی گفته اگر آدم پیر یا ناتوان دیدی باید جات رو بدی بهش؟!ها؟!کی گفته؟ مگه بلیط اونا صد تومانی بوده که مال تو پنجاه تومانی؟ یا خونشون رنگین تره؟! نه بابا!از این خبرهانیست؛ اصلا کی گفته پیرها سوار اتوبوس بشن؟ اصلا به من و تو چه ربطی داره که لابه لای جمعیت دارن له میشن؟! نفسشون بند اومده و قلبشون داره از کار کردن می ایسته. عمر دستِ خداست!بله!صورتت رو برگردان و بیرون رو تماشا کن. به صندلیت تکیه بزن و حالش روببر!

* مالیات کیلو چنده؟ کی گفته مالیات رو باید داد؟! مگر زمان "رابین هود" است که باید باج و خراج داد؟ اصلا این همه پولِ زور رو واسه چی میگیرن؟ واسه چاله چوله های آسفالت یا واسه کثیفی شهرشون؟! شاید هم برای خدمات امدادی که این قدر دیر میان که باید جنازه رو فقط ببرن ! ها؟! عمرا! ما که پول زور نمیدیم!شما چه طور؟

 

این مطلب برای یکی از ویژه نامه های شهرداری ستون آزاد با محوریت مشارکت اجتماعی در قالب حزب ضد شهرداری ستوده نوشته ام.

دوستان بخوانند

بازگشت از نوع سوم!

سلامی دوباره و دیر... خیلی دیر ولی گرم و به گرمی سابق. عذر تقصیر از داشتن غیبت کبری.. غیبتی از دنیای مجازی که ترک کردنش بسیار سخت بود و بازگشتن سخت تر... ابتدا از همه دوستان عزیز مجازی و غیر مجازی که در طول این مدت به طور مدام از طریق تلفن ، پیامچه و درج در روزنامه و ارسال گل! و از همه مهمتر کامنت احوال بنده را جویا بودند سپاس می گویم . آن هایی را که بر سر قبر (= وبلاگی که چند ماه آپدیت نمی شود ) چراغی روشن گذاشته بودند کمال تشکر دارم و دستانشان را می فشارم. در این مدت مشغول زور آزمایی با غول کنکور و شکستن شاخش بودیم ؛ که البته هنوز مشخص نیست مال او شکسته است یا مال ما! و قصد دارم تا آمدن نتایج سکوت پیشه کنم که اگر قبول شوم فریاد بزنم که عجب کنکور هلوو باقلوایی بود و در صورت مردودی این که عجب کنکور دشوار و چرتی بود و احیانا ناسزایی را حواله طراحان سوال و خانواده محترمشان کنم! در طول این مدت خماری های بسیاری رااز فراق کشیدم و در خیال بارها به وبلاگ و کامنت ها سر زدم و پی به اراده خود بردم که آیا می توانم چیزی را ترک کنم...! در طول این مدت دوری دفترچه خدمت گرفتم ، واکسن زدم و معاینه فنی! شدم و مشمول شدم... مشمولی که تاریخ اعزامش اول تیر ماه است! آری ! همین چند ماه دیگر! آری قبل از اعلام نتایج و قبل از اسکیس ! البته دیگر نگران و نالان و ناراحت نیستم... حتی از این که باید دو ماه آموزشی را در تابستان و قبل از اعلام نتایج طی کنم، چون اگر خدا بخواهد احتمال خیلی زیاد سرباز معلم خواهم شد و بعد از دوران آموزشی به عنوان معلم معماری بر سر کلاس هنرستان معماری در یکی از شهرهای خراسان رضوی حاضر خواهم شد. می دانم که شرایط جالب و قابل توجه و ... را در امسال تجربه خواهم کرد حال چه قبول شوم واز خدمت مرخص و چه سرباز... راستی سال نو مبارک!

در طول این مدت دوری کم و بیش همکاری خودم رو با ستون آزاد ادامه دادم و به تدریج مطالبی را که در ماه های گذشته برای ستون آزاد نوشتم را در وبلاگ قرار خواهم داد(یکیش را در پست زیرین می گذارم) . چندروزی هم هست که قول همکاری با یک نشریه تخصصی معماری که به زودی اولین شماره اش چاپ خواهد شد را داده ام . قراراست بخشی را به عنوان طنز معماری را بنویسم . امیدوارم کار خوب و دلچسبی شود . به زودی و پس از چاپ آن مطالب را هم اگر عمری باقی بود این جا خواهم گذاشت تا نظرات متقدانه شما راهگشایم باشد . این دو ماه باقی مانده تا تیر را به وبلاگ خواهم آمد ولی نا منظم! ولی قول می دهم بعد از گذراندن دوره دو ماهه آموزشی بیایم وقول می دهم که اولین عکس این وبلاگ را از خودم مزین به لباس خدمت و با سری کچل بگذارم و سپس دوباره منظم و مرتب برایتان بنویسم. امیدوارم موفق و شاد باشید و بنده را نیز فراموش نکنید که من همیشه به فکر و یاد شما هستم.

والسلام. امیرعلی وحدت – 22 فروردین 1388

رد پای شیطان در کتب درسی

یک مسئول:درکتب درسی رد پای شیطان وجود دارد.

چاپ شده در ستون آزاد آذر ماه

یکی از مسئولین متعهد به ارزش ها و متخصص به شایستگی ها اخیراّ سُخن گوهرباروهوشمندانه ای را فرموده اندکه بیش از پیش دست ایادی شیطان را برای ملت شریف روکرده است.

درجهت زدن مهرتایید و تاکیدبرایشان( یعنی سخن ایشان!) گروهی را برای تحقیق و تفحص تشکیل دادیم که پس از تلاش بسیار و ده ها هزار نفرساعت روز کارکارشناسی رد پاهای بسیاری در کتب درسی کشف کردیم که درذیل مواردی راکه امنیت ملی به مخاطره نمی افتدرا, جهت تنویر اذهان عمومی اشاره می کنیم.

- درس دهقان فداکار: ازکجامعلوم که این فردتنهاازروی خلوص نیت این کار به ظاهر پسندیده را انجام داده است و قصد ریاوتزویر نداشته است؟! ازکجامعلوم این فرد وابسته به استکبار نبوده و با درآوردن البسه خودقصدبرهم زدن امنیت اجتماعی و اخلاقی را نداشته است؟! حتی طی اسناد به دست آمده به نظر می رسد که ادامه مسیر ریل راه آهن را خود این عامل خودفروخته طی یک ماموریت تروریستی تخریب کرده و پس از انجام موفقیت آمیز عملیات شیطانی خود، باروشن کردن آتش قصد پایکوبی و جشن و شرب خمر را داشته است.

- درس کوکب خانم : آیا در این داستان جزایجاد تصویری دروغین از به استثمارکشیدن زنان و نابرابری حقوق آنان و رواج اسراف ؛چیزدیگری هم وجود دارد؟!!آیا این داستان شیطانی هدفی جز ضربه زدن به ارزش هاراهم دنبال می کند؟

- درس پطروس فداکار : طبق تحقیقات به دست آمده نامبرده(پطروس) معتاد به ماده افیونی "شیشه" بوده است و در محل مذکور(همان سوراخ معروف!)موادجاسازمی کرده است! ودر آنروزکذایی که قصد خارج کردن مواد از مخفیگاهش را داشته است ،به علت سرمای هوا ، انگشتش باد کرده بوده ودرسوراخ گیر میکند!ودچار عقوبت کارخودمی شود.

- درس تصمیم کبری : این درس مملو از اشکالات شرعی وعرفی است که جزبی بندوباری چیزدیگری را تبلیغ و تبیین نمی نمایاند! چرا اصلا باید یک دختربه اصطلاح با حُجب و حیا، با حجابی که خود جای بحث و مجادله و تامل و مداقه بسیاردارد، به بهانه واهی درس خواندن، راهی حیاط شود تا خودرا در معرض دیدِپسرِکفترباز همسایه قرار دهد؟!! اصلا به چه سبب وبه چه علت باید کتاب خود را جا بگذاردوفراموش کند؟درسی وآموزنده بودن و داشتن مجوزچاپِ کتابی که کبری می خوانده، هم جای تردید وبررسی دارد!

مواردفوق الذکرگوشه ایی از فعالیت های دشمنان و ردِ دست و پای شیطان برای ازبین بردن نسل جوان این مرزوبوم و خشکاندن ریشه های اعتقادی آنها است . امید است که با هوشیاری مسئولین خدوم این مرزوبوم بتوان پای شیطان را قلم کرد!